آفتابا بس که پیدایی نمی دانم کجایی
دورازمائی و بامائی نمی دانم کجائی
هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم
جلوگر ازبس به هرجائی نمی دانم کجائی
جمع ها سوزند گرد شمع رخسار تووتو
در میان جمع تنهائی نمی دانم کجائی
گاه چون یونس به بحری گه چو عیسی درسپهری
گاه چون موسی به سینائی نمیدانم کجائی
گاه دلها را به سوی خویش از هر سوکشانی
گاه خود پنهان به دلهائی نمی دانم کجائی
در جهان جویم رخت یا در جنان گیرم سراغت
دردوعالم عالم آرایی نمی دانم کجائی
شهر را گردم به شوقت کوبه کو منزل به منزل
یا به دشت وکوه وصحرائی نمی دانم کجائی
کعبه ای یا کربلا یادر نجف یا کاظمین
یا کنار قبر زهرائی نمی دانم کجائی
نظرات شما عزیزان: